سکوت فریاد من است | ||
نغمه ای از دل هست غم ناگفته ولی بسیار است تو بفرما قدمی بر دل ،بنشین و سخنی خوش دار چه سکوتی بر لبانت جاریست ،لب بگشا فال ما را بردار دل ز تنهایی مرد،تو بیا، همدم شو غم دل را بردار ، همه عشق من شو لحظه ها را بنواز سالها را بسرا رودها را جاری غم دل را بردار ره گذر کن از من ،رو به این تنهایی جاده هم سوی من است رو به این بی آبی خواه نظری این سو کن ، دل چنین محتاج است اما برده یاد از سر من این همه درد قدمت را بگذار بر در خانه ی من ای همه مستیه این باده ی من نفسی هم تازه غم دل را بردار
[ چهارشنبه 90/3/18 ] [ 6:42 عصر ] [ زهره دهقان ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |