سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سکوت فریاد من است
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
پیوندهای روزانه

پی تو میگردم اما

رفتیو نیستی تو اینجا

نه تو این خونه عزیزم

نه تو این  قلبه شکستم

منتظر برات میمونم 

 تا بفهمی عاشقه تو بودم

میخونم یادت عزیزه

بزار اشکمم بریزه

عاشقونه غصتو خوردم

بی مروت زدی خنجرو به سینم

بی تو روهامو ندیدم

همه وقتام گریه کردم

عشقه من زخمم تو بودی

ولی مرحمم نبودی

رفتی با اون یکی خوندی

دیگه با دلم نموندی

میدونم برنمیگردی

ولی منتظر نشستی

پس بزار راحت بمیرم

عشقتو ازت نگیرم

بی مروت خدانگهدار

اخه من میرم از اینجا

 

 


[ پنج شنبه 90/2/1 ] [ 10:7 صبح ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

خدا کنه هیچ وقت دلتون تنگ نشه هیچ وقت ارامش ازتون سلب نشه زندگیتون پر از شادی بشه و قلباتون پر از شورو شوق عشق خدا کنه همیشه اونی رو که عاشقشید کنارتون داشته باشید 

و مثل من دنبال بهونه نگردید که دلتنگیاتونو تو تک تک شعراتون به کار ببرید 

زده ام مهر خموشی به لبانم

که دگر شعر نگویم

که دگر از تو از عشق نگویم

تو که امروز نگاهت ز سر حده نگاهم گذری کرد

به چه رو میگذری بر سر راهم

گذرت خورد به راهم

که گذشتی ز خیالم

تو نگفتی که چرا با دگری  عاشقو همخانه شدید

که زمن هم خبری یاد نکردید

تو نگفتی دل من تنگ شده بود به راهت

همه چشمم به هوایت

 شده ام مسته صدایت

که بیایی و سراغم تو بگیری

غزلی خواندمو  اما  فال عشقم تو نبودی

زده ام چنگ به مویم

بسته ام جام اجل به وجودم

مستو عریان میسرایم

که دگر عشق نخواهم

همه اویم

 

 

 


[ چهارشنبه 90/1/24 ] [ 5:27 عصر ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

دل تنهایم میخواهد که بداند بی تو

ایا زندگی هم هست

اینجا زیر این سقف

ایا نفسی  می ماند

دل تنهایم مدتی است

زیر لب می گوید

ایا کسی اینجا هست

من چه تنهایم

هیچ کسی پاسخم را نشکفت

هیچ حسی به سکوتم نشکست

هیچ مرغی ز درخت هم نپرید

ماه هم عاشق شده بود

به دلم افتاده که تو بر میگردی

که دلم تنها نیست که غزل میخوانی

دلم من می پرسد

به کجا رفتی تو

پاسخش را کشتی

به چه سویی رفتی

دل من میخواهد که بداند

بی تو

ایا مرغ شب

هم تنهاست

تو چه حسی هستی

رفتنت مرثیه باران است

ماندنت رقصه قناریهاست

از چه بویی هستی

که خیالم خفته است

من پر از بیداری 

تو در اوجم هستی

زده ام سنگ به دل

که شوم چون تویی سنگ دل

نشود رام دلم

که نشد رام دلت

من در این لحظه

پاسخ دل گفتم

که دگربی او ،تو همه جا تنهایی

دل من میخواهد که بدانی بی تو 

به چه اندازه دلم تنگ تو بود

و تو هرگز نفهمیدی

عمرم

به فنای دل طوفان زده ی صحرا بود

برو بگذر از من

که دگر هیچ برایم مرده است

که دگر تاب و تحمل هم نیست

برو

تو که رفتی به سلامت

گذری از من کن

گذری رو به سکوت دل غمگینم کن

که نه حالی ز سر زلف تو دارد

نه دلی از شوق وجودش ز تو خواهد

 تو همان مرغ امیدی  

به هوای تو پریدم

ز برایت من شکستم

همه عهدی که در این دیر ببستم

از برایم تو نمانی

غم دل هم تو نخوانی

چه دعا ها چه نیازها که نکردم

که  بمانی

برو بگذر از سر من

تو گذر کردی ز شب هم

ز شب و دل همه عشقم

برو هستیم فدایت

دگر از دل صدایی بر نیامد

دگر ایا  زندگی هست به کامی خوش نیامد

تو که رفتی

دل ز تو مرد

پاسخ خود را ز عمل شست

و در اخر فهمید

که بی تو در اینجا زندگی نیست


[ چهارشنبه 90/1/24 ] [ 4:30 عصر ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

 

تو با من هستی و هر دم نمیزاری که من بد شم

نمیزاری برم گم شم

تو رو دارم که تنهایی کنارم نیست

دیگه اشکو غمو اندوه کارم نیست

تو رو داشتن اسمون که لازم نیست

تو رو خواستن زمین دیگه جای عاشق نیست

دیگه هیچ عشقی خواهش نیست

زمین تا زنده هست جای نوازش  نیست

به تو گفتم که تنهایم

کنارم بودی حتی تو خوابم

نمیگم بارونیه چشمام

بدون دلیله اشک را شستم

دلم با تو چه ارومه

تموم زندگی خوبه 

 


[ سه شنبه 90/1/23 ] [ 5:8 عصر ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

سلام مهربون

شاید این نوشتم اخرین نوشته وبلاگم باشه دقیق نمیدونم اما واسم دعا کنید به اون هدفی که دارم برسم دنباله یه ناشر خوبم که زیاد بهونه نگیره واسه شعرام این همه عیب نگیره میدونم داره خندت میگیره اما چه کنم تا کتابش نکنم دلم اروم نمیگیره

به امیده فرداهایی بهتر و روشن تر برای همه شما

دلتنگیام

قده این روزو شبامه

قد وقتایی که نیستی

قد این بیست و سه ساله

قد ادم

قد حوا

قد تمومه وقتا

قد روزایی که بی تو

منو اشکام

منو دردام

منو بی خوابی شبهام

پابه پای نبودنت تا صبح نشستیم

من چه تنهام

توی روزام

قده این اسمونه که تنهاست

قده ماه اونم همینجاست

توی شبهام روبرومه

مثل من اونم چه تنهاست

انگاری  رفته سفر همدمه حرفاش

انگاری بر میگرده که بیداره مثل من تمومه وقتاش

تو که نیستی اسمونم اینجوری گریش میگیره

باورت نشه عزیزم ممکنه غصت بگیره

دلتنگیام

دیگه اندازه نداره

لحظه های بی تو بودن دیگه هیچ وقت تمومی نداره

با تو میمونم همیشه

پا به پای رفتناتم

پا به پای لحظه ای که توی تنهایی باهاتم

بی مروت خدانگهدار

نبر این قصه رو از یاد

که یکی بود و یکی نیست

بشه لالایی شبهات

 

 

 


[ پنج شنبه 90/1/18 ] [ 9:48 صبح ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

(اینم عیدی که قولشو داده بودم )

سلام مهربون

خیلی وقته دلم واسه بغضه چشات تر شده نمیدونم میدونی یانه دلم یکمی واست تنگ شده - بی اجازت دیگه عاشقت شدم گفتم اگه واست سخت نباشه یکمی از تو بگم -یکمی از تو اون روزا بگم میدونی سنگه صبوره دردامی -رسمش این نیست میدونم اینو هر کجا بگم اما حالا دارم شعرشو میگم - بیادت نداری قلبی رو که چشم براهته بیادت نداری مردی رو که مونده واست -راستی واست بد نباشه نمیخوام یه لحظه هم کم بیاری نمیخوام تو زندگیت اشکی واسه من بباری -زنگیم اروم شده  نمیدونم شایدم دارم دروغ میگم از تو صحبتام همه چی روشنه ،خلاصه بد جوری دلتنگت بودم ببخشید مهربون هنوز دارم از تو میگم

 

چه ساده عاشقم کردی ،چه ساده باورت کردم

 چه ساده از منو عشقم گذر کردی، حذر کردم

قصم خوردم که تنها شم من از عشقم حذر کردم

قصم خوردی که با من شی ولی تنها شکستم من

میونه باوره تلخه شبامه همین یادت که هست توی اتاقم

میونه ظلمت تاریکو سردم هنوز پی عشقت میگردم

نمیفهمم که باید بگزرم من ،نمیتونم جدا باشم زتو من

چقد سخته که دلتنکت نباشم چقدر خوبه پریشونه تو باشم

نمیتونم نخواه از من که از یادت  جداشم

نخواه از من که با عشق رو برو شم

منم تسلیم تسلیمم همین عشقو همین یادم

واسم بسه دلو دادم  ،نخواه از من ،نمیتونم

به یاده خستگیهامی به یاده دلبستگیهامم

به یاده اون همه اشکی به یاده اون همه عشقم

بیادت مونده شبهامو که بی تو من سحر کردم

بیادت مونده شعرامو که از عشقه تو میخونم

بیادت نیست میدونم

 

دیگه قلبه من عاشق نیست میفهمم 

 

 

 


[ یکشنبه 90/1/14 ] [ 11:36 صبح ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

                                                                                         

 

 

نمیگم عشقی واسم نمونده تا گریت نگیره

نمیگم حرفی برام نمونده تا غصت نگیره

اون همه عشقه منو فروختی رفتی

برو که عشقمو از چشام گرفتی

واسه تو چه راحته دفنه وجودم

تو به من قول دادی تا اخر میمونم

چی شده حالا گریت گرفته

تو نگاهت غمه غربت گرفته

به تو گفتم همیشه با تو میونم

بعد تو این منم یه نیمه جونم

قصمت دادم به لحظه دیدار

برو دل سپردمت خدانگهدار

تو و اشکات منو شبهام

تو و قبله منو عشقم

با خاطرت میمونم عزیزم

بعد تو یه نیمه جونم

همه نفرین پشته راته

همه گریه تو چشاته

غمه گفته تو صدامه

دله من چشم به راته

 

 


[ پنج شنبه 90/1/11 ] [ 5:15 عصر ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

 

 

به حضورت محتاج بودم که تو رفتی

اسمان هم برایت گریست

ندانستی

چه تفکری در چشمانت بود 

 که مهر خموشی را زدند

تو متهم شده ی گذری

گذر از من

بارها رفتنت را فریاد زدم

باز هم ندانستی

اغوشت را در هم اتش زدم

باز هم نفهیمدی

ای عصیان شده ی جاده ی وهم خیالم

تو را گم کرده ام

تو در تمامی من گنجانده شدی

بی انکه کم باشی

تو را دوست میدارم

باز آ به من

که من محتاجه حضورت بودم

و تو باز هم ندانستی

 


[ سه شنبه 90/1/9 ] [ 5:44 عصر ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

سلام مهربون ساله خوب و شادیو واست ارزو  میکنم امیدوارم بهترین و شادترین لحظاتو امسال در کنار خانواده داشته باشی.

میخواستم امسال یعنی همین ساله جدیدو با یه شعر قشنگ تر و جذاب تر شروع کنم اما بیشتر شعرام رو نمیتونم تو وبلاگم بزارم

ولی این شعری که الان تو ذهنم اومده و الهام گرفته از یه ترانه خیلی اشنا هست واستون مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد قبلش باید معذرت خواهی کنم اگه یکم غمگینه

 

اونی که مدعی بود عاشقته

تو رو تو نم نم چشماش جا گذاشت

تو خیالش یه نفر هست عاشقونه پاش میمونه

نمیدونه یه فریبه

اونی که واست میمیره دیگه پیشت نمیاد

اونی که حرفاش دروغه دیگه عشقو نمیخواد

بی خبر رفت و تو این لحظه ها

قابه عکسشم واسه اشکات  جا نذاشت

عشق باید بمیری، ازش خیلی سیری

 نگو دیگه نمیخوای،عشقتو پس میگیری

یه فریبه هر کی گفته تو رو میخواد

یه خیاله یه سرابه یه عشق  باطل

دیگه رفته یادی ازش نمونده

تنها مونده دلی که یه عمر سوزونده

با اجازت زده اتیش به دلم دفتره شعرت

میدونی امونمو بریده اون نوشتت

"که عزیزم پای تو میمونم همیشه"

این منم تنها تو این خلوت همیشه

 

 

 

 


[ یکشنبه 90/1/7 ] [ 5:40 عصر ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]

او که هم جام است و هم زهر جفا

او که خود عشق است وهم مهرو وفا

او که در گیتی همانندی ندارد

او که در شورو شعفهایم رقیبی هم ندارد

او که خود دنیاستو دنیا هم از او

او که خود زخم است و مرحم هم از او

او که  هم اشک استو هم اتشکده

او که هم رقص است و هم جلاده عشق

او که در معشوقه بودن نظیری هم ندارد

او که ناز است امده

او که من جانم فدایش

هر چه میخواهد از انش

کله دنیایم  فدای تاره مویش

سر به سجده، رو به  پایش

دم به دم من هم کلامش

هر کجا هم میرود این دل به سویش

میدهم اخر برایش

کله هستی را اگر فردا بخواهد

او که ناز است امده

او که من دلتنگ کویش بودم

او که من هیرانه بویش بودم

او که من دیوانه این حرته بودم

او که من بیچاره این لحظه بودم

او که ناز است امده

 

 

 

 

 


[ دوشنبه 89/12/23 ] [ 11:31 صبح ] [ زهره دهقان ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

سلام مهربون قبل از هر حرفی باید بگم خیلی خوشحال میشم از اینکه به وبلاگ من سر میزنید و منو از پیغامای قشنگتون شاد میکنید و نظر میدید-نوشته ها و شعرهای وبلاگ دست نوشته های خودم هستن امیدوارم که مورد پسنده شما باشه
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 104827